سلام امام زمانم
✨یامهــــدی✨
❥نگاه رحمتت بر ماست
❣میدانم که #میآیی
❥ز اشک دوستان? پیداست
❣میدانم که میآیی
❥گذشته چارده قرن و
❣هنوز ای #یوسف_زهرا
❥ #تو_تنها و علی تنهاست
❣میدانم که #میآیی?
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✨یامهــــدی✨
❥نگاه رحمتت بر ماست
❣میدانم که #میآیی
❥ز اشک دوستان? پیداست
❣میدانم که میآیی
❥گذشته چارده قرن و
❣هنوز ای #یوسف_زهرا
❥ #تو_تنها و علی تنهاست
❣میدانم که #میآیی?
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
?سخنرانی خود را چکشکاری کنید.
?بعد از اینکه ساختار سخنرانیتان را ساختید و اسلایدهای خود را آماده کردید، یک دور میتوانید متن کامل را ارائه دهید. بنابراین یک جمعبندی اولیه نسبت به سخنرانی خود داشته باشید.
توجه:
متن را کامل ننویسید که استرس فراموش کردن را داشته باشید؛ نکات مهم را یادداشت کنید و باقی را به صورت مفهومی در ذهن بسپارید. حفظ کردن کامل متن سخنرانی اصلاً توصیه نمیشود.
✅ بار دیگر به ایدههایی که در سخنرانی قرار دادید نگاه کنید؛ آیا بهترین ایدههایتان هستند؟ ایدههایی که خیلی جذاب نیستند همینجا حذف کنید.
✅ نقاط متصلکننده سخنرانی را بررسی کنید؛ آیا روندی طبیعی بر مسیر سخنرانیتان حکمفرماست؟ مثلاً اگر این ساختار را دارید: (آمار-نکته-داستان-نکته-نتیجه) آیا عبارات و جملات جالبی دارید که بههمپیوستگی متن شما بههمنریزد؟
✅ یک بار برای خودتان اجرا کنید، آیا از زمانی که برای سخنرانی شما در نظر گرفته شده، بیشتر یا کمتر نیست؟ اگر هست، مطالبی را حذف یا اضافه کنید.
✅ زمان را در دست بگیرید.
حواستان به سرعت سخنرانی تان باشد، توجه کنید که از زمان جلو و عقب نزنید. برای این کار میتوانید چند بار تمرین کنید و مواردی که اهمیت کمتری دارند، حذف کنید.
یادمان باشد مخاطب مایل است زودتر اصل مطلب را بشنود.
? رفع گرفتاری ?
هر که گرفتاری شدید داشته
باشد روزی هزار مرتبه بگوید:
˝استغفرالله ربی و اتوب الیه˝
آن گرفتاری رفع میشود انشاءالله.✨
? صحیفه مهدیه ۱۰۴
امام خمینی درباره شهید مدرس می فرمودند: «در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود؛ کرباسی که باید از خود ایران باشد می پوشید.»
دانشي
از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت است که: ای که شب ها بیدار و روزها روزه داری و پوستت آب شده است!
به آنچه داری شادمان مباش که خداوند هیچ عملی را بدون تقوی نمی پذیرد. پس تقوی آن است که از گناهان و دنیا پرستی پرهیز شود.
در تورات نوشته است که: چهار چیز در چهار چیز نهفته است: سلامتی در سکوت، عافیت در ترک ریاست، شرافت در تقوی و محبت در ترک فزونی های [مال و کلام یا ترک دخالت های بی جا]
آیت الله فاطمی نیا:
?« بدترین سخن این است که دعا کردم و نشد، زیارت رفتم و نشد! این نشدها شیطانی است.
هیچ دعاکنندہ ای دست خالی برنمیگردد. اگر به صلاح باشد همان را و اگر به صلاحش نباشد بهتر از آن را میدهند.»?
• برای اینکه برنج به ته دیگ نانی قابلمه مان نچسبد روی نان را باید کمی خیس کرد.
• برای اینکه برنجمان خوب قد بکشد در لحظه های آخر که می خواهیم آن را آبکش کنیم یک لیوان آب سرد به آن اضافه کنید.
• برای اینکه قورمه سبزی مان خوب روغن بیندازد و به اصطلاح روغن سبز تیره پس بدهد، وسط های پختن خورش یک قاشق شنبلیله که خیلی خوب سرخ و خشک شده به آن اضافه کنید.
• برای اینکه پوست بادمجان های کبابی مان زود و بدون دردسر کنده شود بعد از کباب شدن آن ها را داخل یک نایلون بیندازید تا چند دقیقه بماند آن وقت براحتی پوستشان کنده می شود بدون اینکه گوشت بادمجان اسیب ببیند.
بزرگداشت خواجه نصیر الین طوسی
خواجه نصیرالدین طوسی به تشیع خیلی خدمت کرده است، تا قبل از او بیشتر علما اهل سنت بودند یا اینکه معلوم نبود شیعه اند یا سنی اما خواجه تنها عالمی است که یقینا شیعه است و در اینکه او به همه علوم احاطه و تسلط دارد شکی نیست به همین دلیل هم او را عقل حادی عشر یا عقل یازدهم می نامند. این حکیم بزرگ که اهل خراسان و ایرانی است درباره علوم زمان خودش کتاب های بسیاری نوشته ضمن اینکه گفتگوهای مفصلی هم با عالمان زمان خود داشته است به این صورت که یا با آنها رو در رو گفتگو یا با آنها نامه نگاری و مکاتبه می کرده است. او تعدادی از آثارش را به زبان فارسی نوشته و نشان داده ایرانی است البته غیرت ایرانی او را از وقتی که حکومت عباسی را سرنگون کرد نیز می توان فهمید.
منبع:http://www.mehrnews.com/news/3565426
اگر عمر با برکت ائمه اطهار را 250سال در نظر بگیریم، انگار یک انسانی که 250 سال عمر کرده است. انسان 250 سالهای که در مقاطع گوناگون تاریخی عملکردهایی مختلف را از خود بروز داده است. اینگونه تمام عملکردهای ائمه در مقاطع گوناگون برای ما قابل فهمتر خواهد بود. هر انسانی که از عقل و حکمت برخوردار باشد-ولو نه از عصمت- در یک حرکت بلند مدت، تاکتیکها و اختیارهای موضعی خواهد داشت. گاهی ممکن است لازم بداند تند حرکت کند و گاهی کند، گاهی حتی ممکن است به عقب نشینی حکیمانه دست بزند، اما همان عقب نشینی هم از نظر کسانی که علم و حکمت و هدفداری او را میدانند، یک حرکت به جلو محسوب میشود. با این دید، زندگی امیرالمومنین(ع) با زندگی امام مجتبی(ع) با زندگی حضرت ابی عبدالله حسین با زندگی هشت امام دیگر –تا سال دویست و شصت- یک حرکت مستمر است. تمام کارهای ائمه در طول این 250 سال کار یک انسان با یک هدف، با یک نیت و با تاکتیکهای مختلف است.
بیانات مهم و مبسوط مقام معظم رهبری در دومین کنگره جهانی امام رضا علیهالسلام ـ مرداد 1365 ـ درباره عنصر جهاد و مبارزه سیاسی در زندگی ائمه علیهمالسلام و طرح عنوان کلیدی «انسان 250 ساله» که تصویرگر حرکت یکپارچه و پیوسته ائمه به سوی مقصدی واحد است، بهانهای شد تا نویسندگان کتاب با جمعآوری بیانات ایشان درباره زندگی ائمه معصومین که حول این محور متعالی ایراد شدهاند، مجموعهای منظم و هدفدار را گردآوری کنند که محصول جمعآوری بیانات معظم له، کتابِ «انسان 250 ساله» شده است.
عنوان کتاب برگرفته از کلام مقام معظم رهبری است و بیانگر نوع نگاه ایشان به زندگی سیاسیـ مبارزاتی ائمه علیهمالسلام است. این کتاب شامل 17 فصل است که نحوه چینش عناوین فصلها، به صورت ترتیبِ تاریخی زندگی ائمه از دوران پیامبر اعظم تا دوره امام جواد، امام هادی و امام عسکری است که بیانات مقام معظم رهبری درباره این سه امام بزرگوار در یک فصل ارائه شده است.
وَ رَضِىَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ اَمَّرَ عَلَيْهالِسانَهُ.
و كسى كه سختى خود را فاش كرد راضى به پستى شد، و آدمى كه زبانش را بر خود امارت داد بى مقدار گشت.
منبع:http://www.erfan.ir/farsi/nahj/nsm_proj/nahgol/display/display.php?Vr_page=747
21 بهمن مصادف با جنگ تاریخی جمل
تنها چند ماه پس از روی کار آمدن امام در سال 36 هجری، نخستین جنگ داخلی میان مسلمانان با تحریک گروهی پیمان شکن به رهبری طلحه، زبیر و عایشه، در جمادی الثانی همان سال برپا شد. برای آن که زمینه تاریخی این حادثه تلخ بهتر روشن شود، مناسب است مروری بر خطوط سیاسی موجود در مدینه آن روز داشته باشیم.
تربیت کودک
امام صادق (ع) مي فرمايد: «كودك هفت سال بازي مي كند و هفت سال خواندن و نوشتن مي آموزد و هفت سال (مقررات زندگي) حلال و حرام را ياد مي گيرد». (اصول كافي ج 6 ص 47 و 46) در هفت سال دوم كودك آمادگي لازم را براي فراگيري معلومات و آداب اسلامي پيدا مي كند.
نكته اي كه بايد در همه مراحل در نظر گرفته شود، اين است كه محتواي آموزشي و تعليم بايد با مسائل روز و مورد نياز فراگيران و نيز شرايط محيطي و اجتماعي آنها مرتبط باشد.
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام که میفرماید: به درستی که از برای خداوند تعالی حرمی است که او مکه است، و از برای حضرت رسول صلی الله علیه وآله حرمی است که او مدینه است، و از برای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حرمی است که او کوفه است، و از برای ما اهل بیت حرمی است که او قم است. زود است دفن شود در او زنی از فرزندان من که اسم او فاطمه است: «من زارَها وَجَبت له الجنّة ؛ کسی که زیارت کند او را، بهشت بر او واجب است»
شهادت حضرت معصومه تسلیت باد
منبع: بحارالانوار، ج 48، ص 316
نوشته ی کارگر
پیامبر اسلام(ص) در شب معراج، که از مکه به بیت المقدس و از آن جا به آسمانها عروج کرد، با پیامبران و فرشتگان بسیار ملاقات و گفتگو نمود. از جمله: وقتی که همراه جبرئیل وارد بیت المقدس شد، ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام در پیشاپیش پیامبران به استقبال آن حضرت آمدند، در آن جا پیامبر (ص) جلو ایستادند و همه پیامبران از جمله ابراهیم، عیسی و موسی علیهم السلام به آن حضرت اقتدا کرده نماز جماعت خواندند. پیامبر(ص) در مسیر خود پس از آن که از آسمان اول دیدن کرد، به آسمان دوم عروج نمود. در آن جا چهره دو مردی که کاملاً شباهت به هم داشتند، نظرش را جلب نمود، پرسیدند اینها کیستند؟ جبرئیل عرض کرد: اینها دو پسر خاله همدیگر، یحیی و عیسی علیهماالسلام هستند، بر آنها سلام کن. پیامبر خدا(ص) بر آنها سلام کرد، آنها نیز به پیامبر(ص) سلام کردند و برای همدیگر از درگاه خدا طلب آمرزش نمودند. عیسی و یحیی علیهماالسلام گفتند: مَرحَباً بِالاَخِ الصَّالحِ وَ النَّبِیِّ الصَّالِحِ؛ آفرین به برادر شایسته و پیامبر شایسته.
نوشته ی کارگر
رفتار مدرس و تسلیم ناپذیری او در مقابل کارهای خلاف و امور غیر منطقی برای گروهی ناگوار بود،
از اینرو تصمیم گرفتند به نحوی این روحانی مبارز را به قتل برسانند.
در یکی از روزها سیدابوالحسن سدهی – که از طلاب شیفته مدرس بود
و در مدرسه جده بزرگ در می خواند – از مدرس دعوت کرد تا فردای آن روز ناهار را با دوستان دیگر در حجره او میل کنند.
این خبر به گوش مخالفان رسید و آنها که در پی فرصتی مناسب می گشتند، قرار گذاشتند
تا هنگام ورود مدرس به مدرسه جده بزرگ، از دو سو به طرفش تیراندازی کنند.
یکی از آنان که هنوز در ته دل عقیده ای داشت و تبلیغات مسموم دیگران نتوانسته بود چراغ ایمانش را خاموش کند، چگونگی این نقشه خطرناک را به میزبان مدرس اطلاع داد.
سیدابوالحسن سدهی با شنیدن این خبر خوفناک سراسیمه خود را به مدرس رسانید و اظهار داشت: «آقا، اوضاع آشفته است و بیم کشته شدن شما می رود و خواهش میکنم امروز به حجره من تشریف نیاورید و دعوتم را پس می گیریم!»
ولی مدرس قبول نکرد و با شجاعت و آرامش خاصی گفت:
«خیر، من امروز حتما به مدرسه جده بزرگ می آیم!» و پس از اتمام درسش در مدرسه جده کوچک، بدون آنکه بیمی به دل راه دهد به سوی حجره میزبان در مدرسه جده بزرگ به راه افتاد.
مدرس وارد صحن مدرسه شد و به کنار جوی آبی که از میان مدرسه می گذشت، رسید.
شخصی به نام عبدالله از اهالی سمیرم با تفنگ ششلول سینه اش را هدف قرار داد.
مدرس با چابکی تمام زیر دستش زد، به طوری که تفنگ به جوی آب افتاد و آن شخص پا به فرار نهاد.
این گروه وقتی فهمیدند که نقشه اول ناکام ماند. فوری نقشه دوم را به اجرا گذاشتند و فردی که علی قزوینی نام داشت،
از طبقه دوم مدرسه چند تیر پیاپی به مدرس شلیک کرد؛ ولی تمامی گلوله ها بجای فرو رفتن در سینه مدرس به دیوار مدرسه اصابت کرد.
اهالی بازار با شنیدن صدای گلوله وحشت زده به داخل مدرسه ریختند و مجرمان را گرفته، به محضر آقا آوردند.
حجت الاسلام سید علی اکبرمدرس (برادر مدرس) نقل می کند:
من هر دو مجرم را - که مثل گنجشک می لرزیدند- در چنگ خود گرفتم ولی آقا فرمودند:
«من از اینها شکایتی ندارم، آزادشان کنید بروند جایی مخفی شوند، مبادا مأموران حکومتی بیایند اینها را بگیرند!»
به مردم هم گفت: دنبال کار خود بروند.
سپس با متانت و کمال خونسردی به اتاق سید ابوالحسن آمد و سر سفره نشست.
میزبان سکنجبین را از سر سفره برداشت و به مدرس گفت: «آقا، ترشی برای شما خوب نیست.
قدری نمک بخورید چون ترسیده اید.»
مدرس لبخندی زد و گفت: «در وجود من ترس راه ندارد، من باید حوادث بزرگتر از این را ببینم.»
و ظرف سکنجبین را از سید ابوالحسن گرفت و بر سر سفره نهاد
هنگامی که ثروتم دادی، خوشبختی ام را نگیر.
هنگامی که توانایی ام دادی، عقلم را نگیر.
هنگامی که مقامم دادی، تواضعم را نگیر.
آنگاه که تواضعم دادی، عزتم را نگیر.
وقتی قدرتم دادی، عفوم را نگیر.
هنگامی تندرستی ام دادی، ایمانم را نگیر.
و…..
آنگاه که فراموشت کردم، فراموشم مکن …
آمین یا رب العالمین
خدایا …
دریافته ام کسی که می گوید « #برایم_دعا_کن» …
از روی عادت نمی گوید …
کم آورده است …
دخل و خرجش دیگر با هم نمی خواند …
صبرش تمام شده است …
ولی دردهایش هنوز باقی مانده است …!
تقديم به رهبر عزيزم
منم عمّار همون بچّه بسیجی
زخاک فّکه و فاو و دوئیجی
همون سینه زنی که میره هیئت
کلاس عشق بازی با ولایت
همونی که شنیده «أین عمّار»
دلش آتیش گرفته از غم یار
نوشته نامه ای از جان به جانان
به نام حق تعالی رب منّان
سلام مولای من❤️ سید علی جان❤️
سلام ای رهبرم ای جان جانان…
پرسيدن سؤالات تلخ ممنوع!
تا به حال شده است که با یک پرسش نامربوط از دهان یک آشنای دور یا حتي نزدیک، انقدر غمگین شوی که نتوانی تا چند دقیقه خودت را جمع و جور کنی؟!
راستی چرا مردم از هم اینهمه سئوال می پرسند؟
چرا مثلا می پرسند :روی صورتت جوش در آورده ای؟
چرا اینهمه لاغر شده ای؟
رنگت چرا این همه پریده؟!
اینها سئوال های تلخ خالی کننده ای هستند…
و بدتر از اینها اینکه بپرسی
فلانی کجاست؟ چند تا بچه داری؟ چرا بچه دار نشدی؟
چرا از یکدیگر سئوال هایی می کنیم که ممکن است هم را مجروح کنیم؟!
چرا از هم نمی پرسیم که این روسری چه قدر به تو می آید از کجا خریدی اش…
یا چرا به هم نمی گوییم چه قدر چشمانت برق می زند…
چه قدر در کنارت از گذشته آرام ترم….
چه قدر دلتنگ بوده ام و چه خوب که بعد از این همه وقت دوباره دیدمت…
..
.
به موهای سفیدی که از حاشیه روسری دوستمان بیرون آمده چه کار داریم…
اگر بخواهد خودش درباره اش با ما حرف می زند…
به لکی که پیشانی اش بر داشته…
یا به چین و چروک های صورتش….
این عبارت، چه قدر عبارت بی رحمانه ست و بی رحمانه تر اینکه از زبان یک دوست شنیده شود:
چه قدر خراب شده ای!!!
خراب شده ای یعنی چه؟!
یعنی اتفاقی ناگواري خستگی هایی بیشمار بر پشت و شانه های دوستمان، آشنایمان یا عزیزمان وارد آمده است
و حالا که ما بعد مدت ها او را دیده ایم با گفتن این عبارت باید حتما به او بفهمانیم که تو خراب شده ای و من این را از پوستت،
از صورتت، از لاغری ات و از گودی پای چشمانت فهمیده ام!! و من پتک محکم تری بر سرت فرو خواهم آورد
تا تو خراب تر ازین که هستی شوی…
اصلا چرا از هم سئوال می کنیم…. چرا می پرسیم : این مدت که نبودی کجا بودی؟
یا چرا با طعنه می گوییم این همه مدت با کی بودی که یاد ما نمی کردی..!
چرا کلمات و جملاتمان را نمی سنجیم!
ممکن است واقعا کسی با یک جمله ی سادهء ما زخمی تر از آنچه هست شود..
اصلا به ما چه مربوط که دوستمان چرا ماشینش را فروخته!
چرا بچه هایش را به فلان مدرسه گذاشته!
چرا خانه اش را عوض کرده!
چرا از کارش بیرون آمده است!
مگر نه اینکه اگرخودش بخواهد به ما خواهد گفت… کمی درنگ کنیم در ابتدای دیدارها و هم دیگر را با سئوالهای عجولانه نیازاریم.
بگذاریم دوستمان نفسی تازه کند…
بگذاریم آشنایمان در کنارمان یک فنجان چای بنوشد بدون نگرانی، بدون دلهره، بدون اندوه…
او را به یاد لکه های صورتش، کج بودن قدم هایش و خالی های اطرافش نیاندازیم!
قطعا چیزهایی از زندگی اش کاسته شده است که حالا سعی می کند با ارتباط، با سلام های دوباره آنها را التیام دهد.
از کسی سراغ کسی از متعلقات غایبش را نپرسیم…
اگر باشد…
اگر هنوز در محدودهء زندگی اش حاضر باشد، خودش یا نامش به میان خواهد آمد.
کمی صبور باشیم…
کمی صبور در ابتدای دیدارها، وهمدیگر را با سئوالهای تاریک و غمگین کننده نیازاریم!
گفتگوی کبوتر بقیع با کبوتر امام رضا:
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
هر کجا پر میزنی تو حرم امام رضا
من کبوتر بقیعم با تو خیلی فرق دارم
جای گنبد سرم به روی خاکا میزارم
اونجا هر کی میپره طائر افلاکی میشه
اینجا هر کی میپره بال و پرش خاکی میشه
اونجا خادما با زائرا مهربونن
اینجا زائرا رو از کنار قبرا میرونن
تو که هر شب میسوزه صدتا چراغ دور و برت
به امام رضا بگو تویی غریب یا مادرت؟؟؟؟؟؟
ایام شهادت امام حسن «ع» وامام رضا«ع» و رحلت پیامبر«ص» به شما تسلیت عرض میکنم
التماس دعا
بابا داشت روزنامه ميخوند، بچه گفت:
+ بابا بيا بازى
بابا كه حوصله بازى نداشت، يك تكه از روزنامه رو كه نقشه دنيا بود رو تيكه تيكه كرد و گفت:
- فرض كن اين پازله، درستش كن!
چند دقيقه بعد درستش كرد
بابا با تعجّب پرسيد:
- تو كه نقشه دنيارو بلد نيستى، چطور درستش كردى؟
+ آدماى پشت روزنامه رو درست كردم. دنيا خودش درست شد…!
+ آدماى دنيا كه درست بشن، دنيا هم درست ميشه
گاهی از دستفروشان چیزی بخرید حتی اگر نیاز ندارید.
ایناهمان کسانی هستن که نمی توانن گدایی کنن.❤️
شهید مدرس درباره پدرش می گفت:
او از ما می خواست که اجداد پاکمان را سر مشق قرار دهیم،
به ما می گفت صبر و بردباری را از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله، شجاعت و قناعت را از علی بن ابیطالب علیه السلام، و عدم تسلیم در برابر ستم را از سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام، بیاموزیم .
از همان دوران کودکی پدرم به ما یاد می داد که خود را به غذای کم و چشیدن طعم تلخ گرسنگی عادت دهیم؛
چرا که با خالی نگهداشتن اندرون بهتر می توان نور معرفت را دید.
لباس خود را تمیز نگه داریم و خودمان را برای تهیه لباس نو به زحمت نیندازیم. پ
درم همیشه به ما می گفت که در خوردن و خوابیدن زیاده روی نکنیم،
چون انسان قانع هیچ وقت تسلیم زور نشده و در برابر زر و زیور دنیا، وسوسه نمی شود
امام صادق (ع): سجده برقبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور بارن میکند وکسی که تسبیحی از خاک مرقد حسین (ع) را داشته باشد تسبیح گوی حق محسوب میشود.
من لایحضر الفقیه، ج1،ص268.
نوشته ی کارگر
امام صاد ق (ع): زیارت امام حسین(ع) سبب جلب رزق میشود ودر مقابل هر درهمی که انفاق کرده ده هزار درهم لحاظ می شود پس هنگامی که محشور شود به او گفته میشود به ازای هر درهم که در راه زیارت خرج کرده ای ده هزار درهم لحاظ شده وخداوند به تونظر فرموده وآنهارا نزد خودش برای تو ذخیره نموده است.
منبع: کامل اازیارات،ص128.
نوشته ی کارگر
امام موسی کاظم(ع) : کمترین ثوابی که به زائر امام حسین علیه السلام در کرانه فرات داده میشود این است که تمام گناهان مقدم ومؤخرش بخشوده می شود به شرط اینکه حق وحرمت و ولایت آن حضرت را شناخته باشد.
منبع: مستدرک الوسایل، ج10، ص236
نوشته ی کارگر
.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
هرکس خدا خیر خواه او باشدمحبت حسین علیه السلام وزیارتش را در دل اومی اندازد.
منبع: وسایل الشیعه، ج10،ص388
خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود:
من شش چیز را در شش جا قرار دادم، ولی مردم در جای دیگر آنها را جست وجو می کنند و
هرگز آنها را در آنجا نخواهند یافت.
راحتی وآسایش را در آخرت قرار دادم ولی در دنیا به دنبال آنند.
عزت وشرف را در عبادت قرار دادم ولی آن را در پست ومقام می جویند.
بی نیازی را در قناعت قرار دادم ولی آن را در زیادی مال وثروت جستوجو می کنند.
رسیدن به بزرگی ومقام رادر فروتنی قرار دادم ولی آن را در تکبر وخود برتر بینی می جویند.
کسب علم را در گرسنگی وتلاش قرار دادم ولی مردم با شکم سیر به دنبال آنند.
اجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم ولی مردم آن را در طلسم وجادو می جویند.
منبع: کانال عرفان
:. شيطان از فضايل على عليه السلام سخن مى گويد .:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
از سلمان فارسى نقل شده كه گفت : روزى گذر شيطان به جمعيتى افتاد كه از على عليه السلام بدگويى مى كردند!
در مقابل آنها ايستاد. جمعيت گفتند: كى هستى كه مقابل ما ايستادى ؟ جواب داد: ((ابومره )) هستم (لقب شيطان)
گفتند: آيا سخنان ما را شنيدى ؟ گفت : اى بر شما! آيا على بن ابى طالب عليه السلام را كه مولاى شما است ، ناسزا مى گوييد؟
آنها گفتند: از كجا دانستيد كه ايشان مولاى ما است ؟ گفت : از قول پيامبر خود شما كه ((در غدير)) فرمود: ((هر كس من مولاى او هستم ، على مولاى او است . خدايا! دوست بدار كسى كه على را دوست بدارد و دشمن بدار كسى كه على را دشمن بدارد.))
آنها گفتند: آيا تو درباره او چنين مى گويى ؟ شيطان گفت : اى جمعيت ! كلام مرا بشنويد. من در ميان طايفه جن دوازده هزار سال خدا را عبادت كردم . وقتى خداوند جنيان را هلاك كرد. من از تنهايى به خدا شكايت كردم .
مرا به سوى آسمان دنيا بالا بردند. من در ميان ملائكه دوازده هزار سال ديگر خدا را عبادت كردم ؛ در حالى كه خدا را تسبيح و تقديس مى نمودم .
ناگهان نورى كه همه جا را روشن كرده بود بر ما تابيد. در اثر اين نور همه ملائكه به سجده افتادند و گفتند: پاك و منزه است خدا. اين ، يا نور ملك مقرب است يا نور نبى مرسل .
ناگهان ندايى از جانب خداوند آمد كه : اين نور نه از ملك مقرب است نه از پيامبر مرسل ؛ بلكه اين نور پاك از على ابن ابى طالب عليه السلام است
درباره علاقه شيطان به حضرت على عليه السلام رواياتى وارد شده : روزى آن حضرت به شيطان گفت : اى ابو الحارث ! آيا براى قيامت خود چيزى ذخيره كرده اى ؟ گفت : يا على محبت و دوستى تو را.
بلى شيطان هم ، حضرت على عليه السلام را مى شناسد و پى به مقام و مرتبه او برده است . در قيامت هم چشم اميد به شفاعت او دارد
.بحار،ج 63، ص 237
جامع التمثیل، ص 273
نوشته شده توسط : : ش اقبالی
شنبه 1395/08/12
ما سائل توایم و ڪرَم از تو خواستیم
عشق تو را قدم بہ قدم از تو خواستیم
اے شاه آبرو بخر و مزد ما بده
ما اربعین پیاده حرم ازتو خواستیم
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا❤️
روزی شیطان لعنت الله علیه در گوشه مسجد الحرام ایستاده بود. حضرت رسول صلی الله علیه و آله هم سرگرم طواف خانه کعبه بودند. وقتی آن حضرت از طواف فارغ شد، دیدند ابلیس (لعنت الله علیه) ضعیف و نزار و رنگ پریده ، کناری ایستاده است ، فرمودند :ای ملعون ! تو را چه می شود که چنین ضعیف و رنجوری ؟!
گفت : ازدست امت تو به جان آمده وگداخته شدم
فرمودند: مگر امت من با تو چه کرده اند؟
گفت : یا رسول الله ! چند خصلت نیکو در ایشان است ، من هر چه تلاش می کنم اَین خوی را از ایشان بگریم نمی توانم .
فرمودند: آن خصلت ها که تو را ناراحت کرده کدامند؟
گفت : اول این که ، هرگاه به یک دیگر می رسند سلام می کنند، و سلام یکی از نام های خداوند است . پس هر که سلام کند حق تعالی او را از هر بلا و رنجی دور می کند. و هر که جواب سلام دهد، خداوند متعال رحمت خود را شامل حال او می گرداند.
دوم این که ، وقتی با هم ملاقات کنند به هم دست می دهند. و آن را چندان ثواب است که هنوز دست از یک دیگر برنداشته حق تعالی هر دو را رحمت می کند.
سوم ، وقت غذا خوردن و شروع کارها بسم الله می گویند و مرا از خوردن آن طعام و شرکت در آن دور می کنند.
چهارم ، هر وقت سخن می گویند: ان شاءالله بر زبان می آورند و به قضای خداوند راضی می شوند و من نمی توانم کار آنها را از هم بپاشم ، آنان رنج و رحمت مرا ضایع می کنند.
پنجم ، از صبح تا شام تلاش می کنم تا اینان را به معصیت بکشانم . باز چون شام می شود، توبه می کنند و زحمات مرا از بین می برند و خداوند به این وسیله گناهان آنان را می آمرزد.
ششم ، از همه این ها مهم تر این است که وقتی نام تو را می شنوند با صدای بلند صلوات می فرستند و من چون صواب صلوات را می دانم ، از ناراحتی فرار می کنم ؛ زیرا طاقت دیدن ثواب آن را ندارم .
هفتم : ایشان وقتی اهل بیت تو را می بینند، به ایشان مهر می ورزند و این بهترین اعمال است .
پس حضرت روی به اصحاب کرده و فرمودند: هر کس یکی از این خصلت ها را داشته باشد از اهل
بهشت است.
منبع:,وبلاک آقای جاوید
مجلس میهمانی بود.
پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود. اماوقتی که بلند شد،عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد. و چون دسته عصا بر زمین بود،
تعادل کامل نداشت.
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده،دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده.
به همین خاطر با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفتند:
پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!
پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است؛می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود…
انسانهای عجیبی هستیم، وقتی به دستفروش فقیری می رسیم که جنس خود را به نصف قیمت می فروشد
با کلی چانه زدن او را شکست می دهیم و اجناسش را به قیمت ناچیز میخریم.
بعد به کافی شاپ لوکس شخص ثروتمندی می رویم و یک فنجان قهوه را ده برابر قیمت نوش جان میکنیم
و انعامی اضافه نیز روی میز میگذاریم و شادمانیم.
شادمانیم که فقیران را فقیر تر میکنیم.
شادمانیم که ثروت مندان را ثروتنمند تر میکنیم
یکی نزد حکیمی آمد و گفت:
خبر داری فلانی درباره ات چه قدر غیبت و بدگویی کرده!
حکیم با تبسم گفت:
او تیری را بسویم پرتاب کرد که به من نرسید؛ تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی ؟
یادمان نرود هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنیها نباشیم.