وفات بانوی صبر و استقامت
بانوی مهربان و صبوری که در تمام سال ها ی عمرش، در کوچه پس کوچه های اندوه و معصیت دویده بود، پس از عاشورا، پس از رفتن آخرین دلخوشی و آخرین امیدش حسین(ع) دیگر تاب تحمل دنیا را نداشت. در مدینه قحط سالی فرا رسید و حضرت زینب به همراه همسرش به شام کوچ کردند. روزی از روز ها یماه رجب، حضرت در کوشه حیاط خانه رو به آسمان نشست و برای آخرین بار نام برادرش حسین را عاشقانه زمزمه می کرد و ان گاه رحلت فرمود.
در هر کجای تاریخ که پرسه بزنیم، نام عاشورا را از زبان هر که بشنویم وآن را از هر منظری نظاره کنیم، پا به پای حسین که امام آن واقعه و رهبر آن حماسه بود، نام و حضور زنی را می بینیم که در تمام لحظه ها ی حادثه حاضر است و حتی به قدر چشم برهم زدنی،غفلت و غیبت نمیکند. عاشورا به نام حسین زنده است و به یاری و یاوری زینب.
زینب، ستون خیمه عاشورا است؛ خیمهای که بر فراز شانه های حسین ایستاده است.
شگفت نیست اگر کسی که در خانه وحی و امامت بزرگ شده، اینچنین بلند آوازه و سر افراز بر بلندی تاریخ بایستد. شگفت نیست که زینب، فریاد افشاگرانه جاوید هستی است؛ کسی که درمحفل خاندان آل عبا، چشم به دنیا گشوده و بر زانوان پیغمبر، کودکی اش را سپری کرده؛ کسی که در سایه نفس های امیر مومنان و بانوی جهان نفس کشیده بی شک زینب خواهد شد؛ زینبی که استوره بی شباهت صبر و پایداری و استقامت است.
زینب (س) شبیه ترین مردمان روزگار به فاطمه و علی بود؛ صبر فاطمی و فصاحت علوی در وجود عاشورا را چون نهال کوچکی بارورکرد و از او درختی ساخت که تا همیشه هستی بر همه جای جهان سایه افکنده بود. به راستی این همه اعجاز از چه کسی جز نواده پیغمبر ساخته بود ؟