حکایت ارزنده
12 دی 1397 توسط مدرسه ریحانه الرسول س یزد
حڪیمی شنید جـاهلی شبی در
مجلسی غیـبت او ڪرده است.
حڪیم طبقی خــرما برداشـته و
خانه او فــرستاد و پیغام داد:
شنیدم دیشب در مجلسی نـماز و
روزه هــایت را ڪه به آن سـختی
زیادی متحــــمل شـــده بودی به
رایگان به من هدیه دادی و من هم
خواستممحبت تورا جبران ڪنم.
?اما مرا ببخش هـدیه ای ڪه
من فرستادم برای تو بسیار ناقابلتر
از هدیه ارزشمندی است ڪه تو به
من بخشــیدی.